حرف خوب


یکی از داش مشتی ها چند سال پیش رفته بود مکه، رو به روی خانه خدا به خدا می گفت:

"خدایا! ما در تهران نخود و لوبیا را با آشغال هایش می خریم،

ما هم آشغال هستیم و به مکه آمده ایم، تو ما را همراه خوب ها بخر"

خدا اینها را دوست دارد. خدا ناله ی بنده ی گنهکار را از ذکر سبحان الله و لااله الا الله که دیگران می گویند، بیشتر دوست دارد.

نیمه شب گریه می کند که "خدایا مرا می آمرزی یا نمی آمرزی؟"

شب و روز گریه می کند.

خدا به حضرت داود می فرماید که "به این بنده ها بشارت بده که گناهانتان را می بخشم و عفو می کنم"

خدایا مارو هم امشب همراه خوبان درگاهت بخر ...خدایا مارو امشب درهم بخر...برای خودت بخر..

آیت الله مجتهدی رحمة الله علیه


طنزک ٥


نمونه بارز انسانیت و خانواده دوستی جیگر در نمایش خواستگاری چکش از میخ ...!!! 

ﮔﺎﺑﯽ : یه چیزی بگم ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻫﻤﺶ ﺭﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﻢ...!!

ﭘﺴﺮﻋﻤﻪ ﺯﺍ : ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺰنه ﺗﻮ ﺳﺮﺵ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ...!!!

ﻓﺎﻣﯿﻞ دور : ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ؟ ﺍﺻﻼ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻣﻬﺮﯾﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ...!!

ﮐﻼﻩ قرمزی : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﭼﮑﺶ ﮔﺮﻓﺘﯿﻦ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﮕﯿﺪ ﻧﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ...؟! ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ ﮐﻪ ﺑﺮﻩ ﺑﭽﺴﺒﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ...!!

ﺟﯿﮕﺮ :ﻣﻦ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺯﻧﻢ ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ... ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ ...ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ...!!

طنزک ٧


مجری: بچه ها...هم شیرینی خریدم،هم شکلات،هم بستنی

بچه ها: به به...

مجری: ولی هیچکدومو بهتون نمیدم!

پسرعمه: ای بابا این دیگه چه حرکتیه؟...ما کلی آنزیم آزاد کردیم،جواب هیپوتالاموس مارو کی میده؟

مجری: فقط به یه شرط اینارو بهتون میدم،باید بگین گلای گلدون منو کی خورده

فامیل: این کره خر!

جیگر: من گل نمیخورم! من گل نمیخورم! من گل نمیخورم!

فامیل: تا حالا فکر میکرد جیگره،حالا حتماٌ فکر میکنه بوفونه!

پسرعمه: گابی جان برو و با یه اعتراف شجاعانه مارو به سعادت رسون!

مجری: گابی که دیروز نبود

فامیل: آقای مجری گاوه دیگه...هر کاری ازش برمیاد

مجری: پس فقط تو موندی ببعی...

ببعی به فامیل: دَدی دستم به دامنت...یه کاری بکن!

فامیل: سیرداغ ببینم،دستتو توی دامنم هم بکنی نمیتونم کاری واست بکنم!

طنزک ٦



پسرعمه زا: میخوام کنکور بدم برم دانشگاه...

مجری: بچه من بهت میگم برو دوتا دونه نون بگیر اول 45بار میگی "ها؟" بعد از نیم ساعت میری نونوا رو واس من میاری...چجوری میخوای کنکور بدی؟

فامیل: بله،کار هر خر نیست خرمن کوفتن...

جیگر: جیگرم! جیگرم! جیگرم!

فامیل: راس میگه،مملکتی که دانشجوش تو باشی خراش هم جیگرن!

مجری: حالا واس چی میخوای بری دانشگاه؟

پسرعمه زا: میخوام برم اونجا عاشق شم!

مجری: مگه دانشگاه جای عاشق شدنه؟

پسرعمه زا: نه پس جا درس خوندنه!